پسر بچه ها وقتی هم تخس باشند هم تنبل ، ملغمه ای می شوند غیر قابل توصیف . یکی شان دو سه روز پیش جلوی 20 بچه ی دیگر به من با صدای بلند گفت : بی تربیت ! خیلی هم قاطع گفت . به نحوی که خنده ام گرفته بود و مجبور بودم برای حفظ وجهه ی معلم و شاگردی مان خوددار باشم . من فقط آهسته به او گفتم: عزیزم ! کمی واضح تر و خوش خط تر بنویس و بعد او بلادرنگ وسط جمع با صدای بلند به من گفت : بی تربیت ! از خدا که پنهان نیست از شما هم پنهان نباشد که این بی تربیت» را فقط پدرم به من زیاد گفته است چه پشت سرم چه پیش رویم و استدلال های خاص خودش را دارد .خب  راستش تا به حال کس دیگری به من این صفت را مرحمت نکرده است!  یا اگر هم کرده است الان حضور ذهن ندارم که ذکر منبع و ماخذ کنم . 

القصه.آخر وقت به مادرش که آمده بود دنبالش گفتم : بیایید فلان کتاب را برایش امانت بدهم برای تمرین حروف و بهتر شدن خطش چون حین روخوانی هم متوجه شده ام حروف را درست نمی شناسد با اینکه کلاس دوم است . بچه باز یکهو بی مقدمه و پس و پی خودش را رساند به من و مادرش و دوباره بلند به من گفت : بی تربیت ! با همان قاطعیتی که دفعه ی قبل گفته بود . سکوت کردم و دست کشیدم روی سرش . گفت :من توی این مملکت مگر قرار است چه کار کنم برایتان ؟ و کلمه ی مملکت را یک جور تحقیر آمیزی حین بالا انداختن شانه هایش به زبان آورد . رو کردم به مادرش اما بچه گیر داده بود که دوباره زیر لب هم به من بگوید: بی تربیتی دیگه ! اینجا بود که مادر محجبه و صورت صبورش یکهو با پشت دست زد توی دهنش و گفت : بی تربیت ! درست حرف بزن با خانم . مانده بودم در این موقعیت ظاهرا کمیک و البته تلخ صوری بخندم ، تعارف کنم یا چی که مادرش به ادامه ی جمله ی فرمودید کدام کتاب را انتخاب کنیم برایش برگشت و من که شخص بی تربیتی بودم نفس راحتی کشیدم ، نام کتاب را گفتم و بچه داشت با نوک کفشش تکه کاغذی را لگد مال می کرد . کتاب را دادم دستشان و رفتند . غروب، خُرد و خمیر ،خودم را با خطی های مسافرکش رساندم خانه . وقت حساب کردن پول راننده گفت : خدمت شما خانم محترم و یک سکه ی پانصد تومانی را از پنجره ی نیمه باز انداخت کف دستم . خدا را شکر بچه آنجا نبود که به ضرس قاطع بگوید : این بی تربیت است محترم نیست ! 


                                        



مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها