انگار نوزادی هستم که ملاجش از کم آبی گودتر شده و تغییر شکل پیدا کرده . انگار کسی ملاجم را بی رحمانه فشار داده یا چیزی محکم خورده به آن . ضعف دارم ، همه ی روز ضعف دارم مثل همان نوزادی که بدنش افتاده به کم آبی، رشد نمی کند و هستی اش در معرض مخاطره است . به پدیده های اطرافم بی تفاوت شده ام دیگر صدای عمله بناهای ساختمان در حال ساخت همسایه رنجم نمی دهد ، از گریه های شکم درد بچه ی همسایه تا دم صبح کلافه نمی شوم . رنج در وجودم به غایت رسیده به حالت اشباع در آمده دیگر از این بیشتر تلخ یا شیرین نمی شود . اتاقم شلوغ و به هم ریخته است پر از کاغذهای خط خطی ، لیوان های نیم خورده ی چای ،کوهی از لباس های اتو نکشیده و چوب رختی های از همه جا آویزان ،می خوابم وسط فیلم های از کاور بیرون آمده ، هندزفری های به هم گره خورده ، ورق های خالی قرص . دیگر گریه هم نمی کنم یک جور کرختی ِ منتشر شده در اندام هایم دارم و مثل شخصیت زنده به گور ِ هدایت این ها که دارم می نویسم شاید همان از یادداشت های یک نفر دیوانه است که او می نوشت . خواستم خودم را جمع و جور کنم اما نتوانستم ، خواستم خودم را از زیر دست و پای خودم جمع کنم ، زورم به خودم نرسید . اوج گرفتاری من وقتی ست که خودم نتوانم حریف خودم بشوم و اُردنگی بخورم از خودم ! مشت و لگد بخورم از خودم . کارت عروسی پسر عمو را فرستاده اند . چطور می توانم بلند شوم از این رختخواب عرق کرده از میانه ی سی دی های از کاور در آمده ، آلبوم های عکس گم کرده و بروم روی صندلی آرایشگاه بنشینم موهای در هم گره خورده ام را سشوار کنم که زن عمو م سر نیامدن من سر سنگینی نکند؟ دلم می خواهد خودم را با همین دلتنگی و غصه ای که دارد استخوانم را آب می کند و همین حجم افسردگی و ضعف کف یک اقیانوس رها کنم . دلم می خواهد وزنم کم شود ، معلق شوم ،  فقط صدای ترکیدن حباب های آب را بشنوم و ربطی به جامعه نداشته باشم . مادر کسی نباشم ، مربی کسی نباشم ، دوست کسی ، دشمن کسی ، عزیز کسی نباشم . از دست خودم و مسئولیت هایم دور شوم ، از دست کارهای عقب مانده ام خلاص شوم . همیشه دلم می خواست در زمان حال زندگی کنم اما الان انقدر فشار روی خودم احساس می کنم که حاضرم برگردم به گذشته یا پرتاب شوم به آینده و این حال ساده ی استمراری که سخت  تر شده است زندگانی من نباشد . نمی دانم به چه نیازمندم ! دعای خیر ؟ گشایش ؟ غافلگیر شدن توسط یک شادمانی زیاد؟ محبت ؟ امید ؟ ملاقاتی ؟ نمی دانم .


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها